دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد407

من برخی از زنان را دیدم که از خدای توانمند و بزرگ یک شوهر می خواهند ،ولی از این شوهر کوچک و ناتوان همه دنیا را! (با الهام از سخن شکسپیر)
من چه ستمگر دیدم کسی را که از جیبش به تو می بخشد،تا از قلب تو چیزی را بگیرد.
من رنج های زندگی را گنج های ارزندگی دیدم؛البته به شرطی که انسان بتواند به گونه ای موثر از آن بهره گیرد.
من شن ها و ماسه ها و صدف های سواحل را نقش آفرینانی متحول دیدم. این نقش ها برای مفاهیم هنری نه ماسه هایی خاموش که شناسه هایی پرخروش اند.برای هنرمند فکور همه پدیده های هستی قلم هایی پرشور هستند.
من چه بسیار خطرها را در کمین و گوش ها را سنگین دیدم....و چه می توان کرد آن جا که کسی غافلانه گام برمی دارد و مستانه در دام می افتد؟! نه گوشی برای شنیدن دارد و نه هوشی برای اندیشیدن!
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.